پیش پرداخت، پولی که پیش از کار کردن به کارگر داده شود، مساعده، عطیه که پیش از خواهش و درخواست کسی به او داده شود، برای مثال ز بس حرص بخشش، نکرده سؤال / به سائل دهد جود او پیش داد (عسجدی - مجمع الفرس - پیش داد)
پیش پرداخت، پولی که پیش از کار کردن به کارگر داده شود، مساعده، عطیه که پیش از خواهش و درخواست کسی به او داده شود، برای مِثال ز بس حرص بخشش، نکرده سؤال / به سائل دهد جود او پیش داد (عسجدی - مجمع الفرس - پیش داد)
از تلقاء نفس، پیش خود برپاو خود برپا: خودسر و خودرأی. گویند اینهمه پیش خودبرپا مباش بسر خواهی افتاد. (آنندراج) : یار باید پند ناصح نشنود سرو بالا پیش خود بر پای باش. نعیمی گیلانی. خودستا و خودپسند و خودسر و خودرا مشو نیستی گر بندۀ خود پیش خود برپا مشو. تأثیر. بگذر از آئینه محو آن قد رعنا مباش التفاتی هم بما کن پیش خود برپا مباش. محمدسعید اشرف
از تلقاء نفس، پیش خود برپاو خود برپا: خودسر و خودرأی. گویند اینهمه پیش خودبرپا مباش بسر خواهی افتاد. (آنندراج) : یار باید پند ناصح نشنود سرو بالا پیش خود بر پای باش. نعیمی گیلانی. خودستا و خودپسند و خودسر و خودرا مشو نیستی گر بندۀ خود پیش خود برپا مشو. تأثیر. بگذر از آئینه محو آن قد رعنا مباش التفاتی هم بما کن پیش خود برپا مباش. محمدسعید اشرف
وفی. زنهاردار. (یادداشت مؤلف). باوفای در عهدو شرط و پیمان. (ناظم الاطباء). آنکه به عهد خود وفا کند. (فرهنگ فارسی معین). خوش قول. درست پیمان. وفادار: و هر سال تا امروز آیین آن پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می آرند. (نوروزنامه). نیک عهدی در زمین شد جامه از غم چاک زن کز زمان زین صعب تر ماتم نخواهی یافتن. خاقانی. تا جهان است از جهان اهل وفائی برنخاست نیک عهدی برنیامد آشنائی برنخاست. خاقانی. گهی خورد می با نواهای رود گهی داد بر نیک عهدان درود. نظامی. چو بیند نیک عهد و نیک نامت ز من خواهد به آیینی تمامت. نظامی. با او ددگان به عهد همراه چون لشکر نیک عهد با شاه. نظامی. ور تو پیغام خدا آری چو شهد که بیا سوی خدا ای نیک عهد. مولوی
وفی. زنهاردار. (یادداشت مؤلف). باوفای در عهدو شرط و پیمان. (ناظم الاطباء). آنکه به عهد خود وفا کند. (فرهنگ فارسی معین). خوش قول. درست پیمان. وفادار: و هر سال تا امروز آیین آن پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می آرند. (نوروزنامه). نیک عهدی در زمین شد جامه از غم چاک زن کز زمان زین صعب تر ماتم نخواهی یافتن. خاقانی. تا جهان است از جهان اهل وفائی برنخاست نیک عهدی برنیامد آشنائی برنخاست. خاقانی. گهی خورد می با نواهای رود گهی داد بر نیک عهدان درود. نظامی. چو بیند نیک عهد و نیک نامت ز من خواهد به آیینی تمامت. نظامی. با او ددگان به عهد همراه چون لشکر نیک عهد با شاه. نظامی. ور تو پیغام خدا آری چو شهد که بیا سوی خدا ای نیک عهد. مولوی